یکشنبه 19 آبان 1387 :> برگرفته شعری از فراری ها (بدون شرح )
اوباما و همسر مش حسن
مش حسن با دو عدد گاو ز صحرا آمد--- با زنش گفت به شادی که اوباما آمد!
****
پلوئی دم بکن و پوست بکن بادمجان--- که به جانم هوس مرغ و مسما آمد
****ر
همسرش گفت که این سمت نیامد، دیدم!-- به گمانم که در اطراف یو.اس.آ. آمد
********
تازه با رأی من و تو که نیامد سر کار--- روی آرای همان مردم آنجا آمد
********
چه کند فرق برای من و تو، بیچاره؟-- درد ما را مگر او بهر مداوا آمد
********
گاومان شیر فزونتر بدهد از فردا؟--- بابت ذوق زیادی که اوباما آمد
********
یا که گاو نرمان هم پس از این شیر دهد؟== روی شوقی که طرف با هی و هورا آمد؟
********
کو برنجت که پلو خواستی از بهر ناهار؟== مرغ بریان مگر از عالم رؤیا آمد
********
آنچنان ذوقزده آمده ای، پنداری=== که پسرخاله ات از قریۀ بالا آمد
********
رفع تبعیض نژادی خبری شیرین بود== که به صبحانۀ ما مثل مربا آمد
********
لیکن این مرد سیاهی که دلت را برده=== نه سیاهی است که در قصه و انشا آمد
********
این سیاهیست که با پول سفیدان جهان=== پی افزایش سرمایه به سودا آمد
********
«آن سیه چُرده که شیرینی عالم با اوست»*=== فرصتش ده که ببینی پی یغما آمد
********
همچنان در به همان پاشنه خواهد چرخید=== این یکی از پی نو کردن لولا آمد
********
چشم پر ماتم افغان و عراقی روشن=== بوش تازه نفسی تازه به دنیا آمد
********
به طرفدار محمد مگرش رحم آید=== اینکه با همرهی امت موسا آمد
********
همسر مشدی حسن گفت «اوبامازدگی»===میکروبش از نفس خاتمی ما آمد
********
نظر مشدی حسن چون ز اوباما برگشت=== با دوتا گاو خودش جانب صحرا برگشت!