فناوری برای فناوری

فناوری برای فناوری

با آرزوی گسترش انفورماتیک
فناوری برای فناوری

فناوری برای فناوری

با آرزوی گسترش انفورماتیک

بروکراسی اداری چطور اصلاح میشود(داستان فارغ التحصیلی)

سلام  ...القصه  

 

رفتیم جهت گرفتن یک معرفینامه که کار روتین یک اداره است و شاید روزی بیش از 30 مورد از این دست اتفاق بیافتد 

 

مراحلی که طی نمودم 

 

1. درخواست مکتوب به ریاست    

2. ثبت دستور و ارجاع ریاست به کارشناس 

3. پس از صحت اطلاعات بنده توسط کارشناس  

4. تنظیم مکتوب توسط کارشناس بصورت دستی جهت تائید ریاست 

5. امضا مکتوب توسط مدیریت و ارجاع به دبیرخانه  

6. تایپ نامه توسط دبیرخانه و ارجاع به کارشناس جهت چکاپ متون

7. ارجاع کارشناس به مدیر جهت امضا 

8. ارجاع مدیر به دبیرخانه جهت شماره 

9. ارجاع دبیرخانه به مدیر جهت امضا

10.ارجاع مدیر به دبیرخانه جهت مهر 

  

واقعا خسته نباشید

 

پیش خودم گفتم خدا بداد پیران برسه با این تاکتیکشان  

و صدام بلند کردم گفتم و این چه مسخره بازیه برا خودتون راه انداختید  

 

در همین راستا حراست و خبر کردند  

حراست گفت چرا داد میزنید گفتم خب این درخواست منو بگیر و این مراحل و طی کن تا ببینم صدات در میاد یا نه  

 

بعد حالا من به کنار اگر یه پیری بخواد این مراحل و طی کنه که مرحوم میشه  

 

گفت شما بفرمائید چکار کنیم  

گفتم یه چاپگر share  کنید همون مرحله اول طرف پیش کارشناس اومد صحت مشخصاتش تائید بشه و خود کارشناس پرینت و بفرسته بعدم مدیر امضا کنه و در آخر مهروشماره دبیرخانه بخوره ...یعنی این انقده سخته  

 

و وقتی اینهمه آدم کارشناس دیدند که درست میگم  

 

سعی در اصلاح این امور نمودند 

  

البته چگونه  .... 

 

کار به همین رویه تغییر یافت  

 

و بصورت جهادی اسم ما از سایت مستتر گردید  

 

اونوقت بود که من فهمیدم چقدر تدبیر وجود داره  

 

البته من مشکل و حلیدم ..اما انشالله کار خیری کرده باشم  

 

 

البته این مورد در گسترش انفورماتیک ایران هم اتفاق افتاد 

 

پیشنهادا اگر اسم این مجموعه بشه گسترش انفورماتیک در اموراداری خودش شاید یه اتفاقی بیافته  

وشاید 

وشاید وردیهای جدید انفورماتیک اینو حس کنند درین مجموعه  

 

البته پیشنهاد دادم  به نگهبان قدیم و حراست جدید

 

ایشانم که درحال اقدام فریضه مهم صرف نهار بودند بی هیچ تارفی وخیلی مدبرانه راهکار پیشنهاد کرد که "طرح خوبیه خودتون به معاون آموزشی بگید " 

  

منم گفتم ممنون از این همه درایت  

 

البته ما آخر نفهمیدیم ساعت صرف نماز و نهار و استراحت و تلفن و ...در ادارات چه ساعتی است  

 

گفتم این برگه ای که ما بدست گرفتیم هیچ دخل و تصرفی ما توش نداریم  همشو خود شما باید امضا کنید(اعم:مالی ودبیرخانه و ریاست و...)

  

فقط آخرش یه کارت دانشجویی ما باید پس بدیم که از اون اولشم اشتباه کردیم گرفتیم یه بار اضافی بود(خدا بداد اونا برسه که گمش کردند حتما باید سند محضری بدند که سو استفاده ای ازش نکنندیا وامی نگیرند) 

 

خب این امر که قراره خودتون انجام بدید چرا ملت و به بازی گرفتید  

 

خیلی ساده است  

لیست کسانی که مشکل مدارک یا تسویه حساب مالی دارند رو بصورت محترمانه (باعنوان فلانی مراجعه به اموراداری)در سایت بلا استفادتون بذارید  (فقط بلدید پیام بدید درمورد اهانت به پیامبر ص ...شما با عملتون بیشتر اهانت میکنید)

 

گواهی بقیه و خود سیستم مکانیزه حاضر کنه 

  

که نه سیستم اذیت بشه نه دانشجوها  

 

ازاین کاغذ بازی هم دست بردارید   

 

ولیکن باارائه این پیشنهاد هیچ اقدامی در عمل انجام نپذیرفت   

  

بهرحال

به دبیرخانه که رجوع کردیم که (مراغبه) با تندی همیشگی مواجه شدیم  که گفت  "نمیدونی زمان نهاره"

 

گفتم نه بعد برگه پشت در و نشون داد ...خاستم برگه رو پارش کنم ..خشممو فرو بردمو بازم لعنت بر شیطون گفتمو

و 

گفت اگر مالی امضا کرد بعد من امضا میکنم  

 

گفتم الان امضا میکنه ...گفت عمرا دارن ناهار میخورند و دفعه آخرت باشه  

 

بر شیطون لعنت گفتم و چون تو فکرم چرخیدروز آخری یه حال توپل بهش بدم مثل روز اولی که حالشو توشیشه کردم و عقده شده بود براش که پیش رئیسش ضایع شده بود که سیراب شیردونشو در بیارم  

 

بهرحال رفتم مالی  

 

خدا هرچی میخوادبه خانم مرادی (مالی) بده.... ایشاله  

 

طفلک با اینکه ظرف غذا رو میزش بود اما پنجره رو بازگذاشته بود تا کار مردم و راه بندازه  

 

حتا بدون هیچ مکثی امضا و مهر کرد و تحویلم داد خدا خیرش بده  

 

تشکرکردم و آرزوی موفقیت براشون داشتم

 

البته قبلش بگم مدیر جدید در راستای گسترش فرهنگ نماز در اوایل به هرکی که میومد نماز جماعت نهار متقبل میشد(حالا مهم نیس پولش از کجا میآورد...نه از پول بیمه نبوده انشالله)ودر راستای این تکریم موکتی برای درآوردن کفش نمازگزاران در بیرون قرار دادند که متاسفانه و متاسفانه با این عملکرد اداریشون آنرا کسی مهم نشمرده و نادیده گرفته بودند و با کفش روی آن قدم میزدند...(شاید فکر میکردند امثال پشت میز نشینان روی آن قدم بر میدارند- شایداگرهمان پول رابه کارمندانی مثل خانم مرادی جهت انجام کارشان بصورت جهادی در زمان استراحت میدادندهم درسی برای امثال دبیرخانه میشد و هم موجب اسلام دوستی)

بهرحال

درصورتیکه در همون اتاق ،میز روبروش خانم "ابوالبوق" تا حتا یک دقیقه گذشته هم با اینکه نهارشو "بوق جان"فرموده بودند و پشت میزش بود حتا یه سوال نکرد و ما پشت در وایسادیم تا خانوم از فضیلتهای پشت میز فارغ بشه والطفات فرمودند و بدون هیچ زحمتی به خودشون که نکنه نشیمنگاهشون سرد بشه از صندلیشون تکون نخوردند و امر نمودند که پنجره رو بازکن منم دیدم از بیرون بدون دستگیره راحت باز نمیشه زور بیشتر زدم و پنجره تا وسط بیشتر باز شد  

 

بعد خانوم معترض شدند که چه خبره انقد بازش میکنی مگر میخای چیکار کنی  

منم گفتم خب شما اندازتونو نگفتید منم بازش کردم دیگه به من چه احتساب زور منو نکردید  ...انشالله دفعه دیگه بهتر بازش میکنم  ...چه کنیم خب  

بهرحال خیلی تند گفت برا کجا میخای آی زورم میومدکه نگوو گفتم فلان جا 

پس از الطفات شاهانه ارجاعمون داد به خانم صالحی  گفتم فقط همین یه امضا   

گفت نه ببر خانم صالحی تائید کنه بعد بیار پیش من امپرم داشت میچسبید 

 

رفتم خانم صالحیم شروع کرد به گشتن

که برگه پاس کردن همه دروس و پیدا کنه ...البته مدیونید اگر فکر کنید تو سیستم رایانه میگشت  ...نخیر 

 

در یک زونکن بصورت دستی تک تک برگه ها رو چک میکرد بنده خدا 

بعد دید من خیلی معطل شدم و ابروهام  گره خورده و داغ کردم و دارم جوش میارم  

 

گفت شما برید من خودم بهش میدم  

 

تشکر کردم و از اونجا بسرعت رفتم که نکنه امثال اون بچه این بچه رو ببینم و یه چی بگندکه کنترلمو بهم بریزه ...خدای ناکرده کار دست خودم بدم

 

 

 

البته من پس ازیکساعت و45 دقیقه جهت انجام کارهای آقایان و خانم های خدوم این موسسه   

 

 

 

 

راهی شدم و در وسط راه پیش خودم گفتم نکنه این استعداد های درخشان یک چیزی و از قلم بندازند و روز از نو و روزی از نو بشه  

 

من که معتل شدم کاش میماندم و  برگ رو میگرفتم  و تحویل میدادم ...درعوض خیالم راحت بود  

 

جای دشمنتون خالی استرسی برمن گذشت  چه زمان گرفتن امضاها چه بعد از امضاها 

 

بعدرسیدم اداره و گفتم پس چی میشه  

 

که بعد از گذشت یکساعت بعد خانومی تماس گرفت و گفت از خرابشده میزنگم ... دل تو دلم نبود

 

و ادامه داد شما برای کجا گواهی میخواستید ..خیالم راحت شد

 

حالا با این سر و کله بزن که برای اداره مرکزی دانشگاه ارشدم میخام و اونم کلی ناز و ادا نمیشه و اینا  

 

گفتم هر خرابشده ای که میخای بزن 

 

این بود داستان واقعی یک روز در امور اداری مثلا گسترش انفورماتیک  

 

راسی جالبه چرا هر کی رفته اعصابش بهم ریخته  

 

ما فکر کردیم چون روز اول ثبت نام حال دبیرخونه و گرفتیم  و بحث با حراست و گیر به مراغب و اعتراض به مسئول امور آموزشی و اینا دادیم  اینا دارند برا ما جفتک میزنند

 

نگو داستان بیش از ایناست  

 

البته کسی به من میگفت اگر شما پله نوردی نکنید حس نمیکنید در این مجموعه کار در حال انجام گیری است  

 

حالا درد 

 

درپایان خدا بداد ورودی های جدید کلا ملت برسه از این همه تدابیر 

  

حداقل شما در محل کار خودتون کارها رو روالتر و ساده تر بیانجامید 

 

انشالله

نظرات 1 + ارسال نظر
همشاگردی 1393/12/24 ساعت 10:50

دوست عزیز و گرامی . اکثر دانشجویان داستانهای مشابهی داشته اند. خدارا شکر که کارت پس از کلی دوندگی حل شد. زیاد به خودت سخت نگیر . وقتی تعداد مراجعه کنندگان هم زیاد بشه روی رفتار پرسنل تاثیر میگذاره . انشاء الله که همه به فکر خدمت به مردم باشند.

باسلام و احترام
شاید به این سبک راحت تر باشد اما اگربه بهبودعملکردسیستمی نظر نداشت(البته با ارائه راهکارو راه حل)...برای کسانی که انجام این روند سخت است آنوقت چطور...بنده هم در این فضا راهکار پیشنهاد دادم وهم برای عزیزان مجموعه دانشگاه که کمتربسختی بیافتندو کار خودکار انجام شود.انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد